هیچستان

عشق

بهزاد ساقرچيان
هیچستان

عشق

 

شادمانيم که در سنگدلي چون ديوار

باز هم پنجره اي در دل سيماني ماست

موج با تجربه ي صخره به دريا برگشت

کمترين فايده ي عشق پشيماني ماست

خانه اي بر سر خود ريخته ايم اما عشق

همچنان منتظر لحظه ي ويراني ماست

باد، پيغام رسان من و او خواهد ماند

گرچه خود بي خبر از بوسه ي پنهاني ماست

                     **********                      

سر سبز دل از شاخه بريدم، تو چه کردي؟

افتادم و بر خاک رسيدم، تو چه کردي؟

من شور و شر موج و تو سر سختي ساحل

روزي که به سوي تو دويدم، تو چه کردي؟

هر کس به تو از شوق فرستاد پيامي

من قاصد خود بودم و ديدم تو چه کردي

مغرور، ولي دست به دامان رقيبان

رسوا شدم و طعنه شنيدم، تو چه کردي؟

«تنهايي و رسوايي»، «بي مهري و آزار»

 

اي عشق، ببين من چه کشيدم تو چه کردي


برچسب‌ها: عشقفاضل نظري

تاريخ : پنج شنبه 13 تير 1392 | 17:25 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد
.: Weblog By He ches tan:.